دور همی 13


من و دوستان تنیس

همه چی میزارم

فوجی-اهای تزوکا در رفتی؟کی میای؟

تزوکا-فوجی این چه حرفیه میزنی؟

ادمینا-اوف بریم دیر شد.

تزوکا-باشه بریم راستی ریواس.

-بله؟در خدمتم.

تزوکا-تیم رو به دست تو میسپارم تا یک ماه دیگه منو ادمینا میایم.

-باشه مواظبم.

تزوکا-موموشیرو تو هم مواظب باش.

مومو-باشه.

تزوکا و ادمینا رفتند وما هم به سمت در خروج رفتیم.

فاطی-اوف داداشم رفت من چی کارکنم؟

ایجی-اپولو هوا کن دختر جون.

ترسا-ساکت باش ایجی.

ریونا-اوف بریم.

انی-راستی بچه ها.

-چیه؟

انی-ما نمی تونیم بیایم.

سایو-چرا؟

سابی-ما یه جای دیگه اردوداریم اونم یک ماه.

-حیف شد.خب دخترا وپسرا وسایلتون روجمع کنید وفرداد ساعت 7 مدرسه باشید خب؟

همه-باشه بابا.

به سمت خونه هامون رفتیم و منم همراه هرداد رفتم.

هرداد-خب وسایلت رو جمع کردی؟

-اخه خنگول من که همش با تو بودم چطور جمع کنم؟

هرداد-اینم حرفیه.

سوار تاکسی شدیم و به سمت خونه رفتیم.

هرداد-رسیدیم پیاده شو.

-باشه بابا.

از ماشین ایین اومدیم وداخل خونه رفتیم.

خاله-رفتن؟

هرداد-اره مامان.

خاله-خب وسایلتون روجمع کنی ساعت چند مدرسه اید؟

-ساعت 7.

خب برید اماده شید.

داخل اتاق مشترکمون رفتیم ومشعول جمع کردن وسایلمون شدیم.

هرداد-از تیمای دیگه کیا میان؟

-نمیدونم.فقط میدونم ساعت7:30 دقیقه یه اوتوبوس مال سیکاکو میاد.

هرداد-اهان.

شاه کیفم روبرداشتم وتوش سه تا راکت،چندتا توپ تنیس،چند تا لباس وشلوار بلند،به مقداری خوراکی،لباس تنیس،چند تا روبان،مچبند وپابند وزنه ای،دو جفت کفش اضافه،دفتر چه بازی،مقدار زیادی شکلات در طمع های مختلف، مسواک وخمیر دندون ،لباس خوابه خرسی،گوشیم ،فلش پر اهنگ جذاب ، دستگاه پخش،جعبه کمک های اولیه ،اب،چایی ،چند تا کتاب ویه پتوی کوچیک وگرم.

-مال من تموم شد.

هرداد-مال منم همین طور خب بریم مدرسه.

-امروز تعطیله.

هرداد-چرا؟

-به خاطر این که ازمایشگاه با یکی از محلول ها ترکیده وبرای سلامت دانش اموزان امروز تعطیله.

هرداد-اهان چی کار کنیم؟

-بریم پیست اتومبیل رانی.

هرداد-بریم من میبرم.

-نه من.

هرداد-شرط ببندیم؟

-قبوله خب شرطت چیه؟

هراد-من بردم باید ده تا کوفته گوشتی بخوری.

-اه هرداد میدونی که من از گوشت متنفرم ؟

هرداد-شرطه دیگه وتو؟

-باشه تو باید 12 تا فیلم ترسناک وخون اشامی بخری.

هرداد-چی؟ریواس حالت خوبه؟

-تکلیف منو معلوم که ریوس هستم یا ریواس؟

هرداد-هردو. شرط قبوله.

-باشه قبوله.

با هم دست دادیم الان ساعت 12:30 و پیست خالیه وسایل اتومبیل رانیمون رو برداشتیم وبه سمت پیست رفتیم.

خاله-کجا؟

-مسابقه.

خاله-زود بیاین.

هرداد-باشه.

سریع به پیست رسیدم وبه سمت مسئول پیست رفتیم.

هرداد-سلام ساوین.

ساوین-سلام هرداد چه عجب اومدی؟

هرداد-حالا.

-سلام

ساوین-اوه سلام خانم روکاکی اون دوتا ماشین رو بردارید.

هرداد-باشه.

رفتیم لباسمون رو وشیدیم وسوار ماشینا شدیم.

هرداد درحالی که کلاش رو درست میکرد گفت-من میبرم.

-نه بابا هرداد در خواب بیند پنبه دانه خواب دیدی خیر باشه.

هرداد-میفهمی نباید با من در بیوفتی خانم.

ساوین-خب بسه 10 دور برید نفر اول برندس حالا اماده شروع.

تا پرچم رو تکون داد سریع گاز شو گرفتم ورفتم وهرداد جاموند دور3 بودم که بهم رسید ولی نزاشتم جلو بزنه.دور 9 بودم که هردادلایی کشید منم که میدونستم در این موقع چیکار کنم از هردادجلو زدم وبردم.سریع از ماشین پریدم بیرون و به سمت ماشین هرداد رفتم.

-من بردم.

هرداد-باشه حالا.

ساوین-مگه چی شده؟

هرداد-باهم شرط گذاشتیم و اون برد.

ساوین-اهان.

لباسامونو عوض کردیم ورفتیم خونه.

-ولی خوش گذشت.

هرداد-اره.

-اماده ای برای رقاص؟

هرداد با ناراحتی گفت-اره.

-بیخودی قیافت رو اون طوری نکن رحم نمی کنم.

هرداد-میدونم خواهر من.

وارد خونه شدیم ،ساعت 17:30 بود.

خاله- خوش گذشت؟

-اره جاتون خالی من بردم

هرداد لباسش رو عوض کرد وخوابید ولی من نخوابیدم استرس فردا رو داشتم تاحالاکاپیتان پسرا نشدم ویی به ساعت اتاق نگاه کردم ساعت 3:00 صبح بود ومن هنوز بیدارم تا این که خوابم برد.

(صبح)

با صدای زنگ ساعت بیدار شدم ساعت 6:00 بود.

-هرداد بلند شو امروز............................

هرداد-باشه بلند شدم.

جدا گونه رفتیم صورت ودستمون روشستیم ومسواک زدیم وبا لباس مدرسه وساکمون رفتیم مدرسه.

-سلام.

خاله-صبح بخیر عزیزان بشینید صبحونه بخورید .

با هرداد یه صبحونه کامل خوردیم که ساعت6:45 شد.

-بدو هرداد دیر شد

هرداد-بریم دیر شد.

منو هرداد راه افتادیم وبه مدرسه رسیدیم که چند تا از دخترا و پسرا بودن.

ایجی-سلام

هرداد-سلام

-سلام ریوما وترسا و سایو کجان؟

مومو-الان میرسن تازه ساعت 7:15.

-اهان  ترسا اومد

ترسا-سلام

-سلام 

ایجی-پس ریوما وسایو کوشن؟

ریونا-میان دیگه.

فاطی –اونجا رو ببینید فقط سایو اومده.

سایو-سلام بچه ها.

انی-سلام ریوما کوش؟

برایان-نکنه تو جیبته؟

سایو-اون که از من زود تر راه افتاد؟

-اومدش.

ریوما با سرعت  اومد سمتمون ونفس زنان گفت-سلام ببخشید دیر کردم یه کاری پیش اومد.

ساو-ماشین اومد.

اینویی-بریم.

انی-ماشین ماهم اومد .خدافظ

همه-خدافظ

همه سوار ماشین شدیم که به ترتیب 

من

اینویی وساو

ایجی وارمی

هردادو ترسا

ریوما وفاطی

فوجی و سایو

ریونا وبرایان

کایدو وتاکاسان واویشی ومومو دعوت نشدن عجب چیزی.

نیم ساعت گذشت من از سکوت متنفرم مگر در مواقع ضروری.

-چقدر ساکتین؟هان؟

ترسا-چی کار کنیم؟

-اهنگ بزاریم.

هرداد-تو اتوبوس؟

-اره من از این کارا زیاد کردم تازه بیشتر از شما وفضای کم تر.

ارمی-ای کیو اهنگ از کجا بیاریم؟

-از کیف من.

کیفم رو باز کردم وفلش ودستگاه پخش رو در اوردم  ویه اهنگ  گذاشتم.

-خوبه؟

ریونا-اره.

فوجی-اروم تر گوشم کر شد.

کل راه رو شلوغ کردیم وخندیدیم ولی این اینویی همش سرش تو دفترش بود ویه چیزایی مینوشت اخر سر من میفهمم تو اون چیه اقا بعد یه عمر رسیدیم وبه اردوگاه وبا یه ساختمون بزرگ وشیک رو به رو شدیم.

-وای این جارو.

ترسا-اره.

فاطی-تیمای دیگه هم هستن.

برایان-از ورزش های دیگه هم هستن.

ریونا-اره انی و ساب وهما هم هستن.

-بریم.

وهمه به صف شدیم ومن به تیمای دیگه نگاه کردم.

اینویی- ازهیوته:کیگو آتوبه،یوشی اوشیتاری،ریو شیشیدو،چوتارو اوتاری ازریکایدای:جنیچیرو سانادا،آکایا کیریهارا،رنجی یاناگی ،ماساهارو نیو،سییچی یوکیمورا ،ایکا هم هست.از شین هوجی:کورانوسوکه شیرایشی،کنیا اُشیتاری، تویاما کینتارو 

ایجی-اوف چه خبره؟

-ما که بیشتریم.تیمای دیگه چی؟

اینویی-خب رزلا ساتین و رافائل فاول از تیم شنا ریکایدای و جان ریچارد از المان. وسابرینا وانیکا وهما

-چی؟انی و هما وسابی هم...............

تا ادامه حرفم رو بگم صدای داد کسی اومد به خانم تقربیا پیر دیدم که کاش نمیدیدم.

خانم-خب من مسئول تمرینای شما هستم همه شما یه تمرین مخصوص دارید وقوانین این جا یعنی من:

از زیر تمرینات در برید مجازات میشید، دعوا ممنوع،کاراتون به ساعته،دستورات منو فقط اجرا میکند ،اینجا همه یکی هستن وفرقی ندارن وکاراتون رو خودتون انجام میدید وکسی کمکتون نمی کنه و............................

-نباید اعصبانیتون کنن خانمه ویلیام.

خانم ویلیام-اوه اوه شاگرد قدیمی عزیز تو هنوز زنده ای؟

-مگه قرار بود بمیرم؟

خانم ویلیام-با اون تمرینایی که من میدادم نباید زنده بمونی ،یهو هم غیبت زد فکر کردم مردی.

-من هرگز زیر تمرینای شما نمیمیرم.

خانم ویلیام-می بینیم.

اتوبه-این جا چخبره؟

-میفهمی اتوبه جان.

خانم ویلیام-امروز ازادید ولی از فردا باید تمرین کنید با چند تیم المانی مسابقه دارید وفقط اونایی که مناسبن میمونن برنامه ها رو دیوار هست ساعت ورود وخروج وکاراتون،هرکی یه شماره داره که مال اتاقشه که رو دیوار هست خوابگاه دخترا از پسرا جداست ممکنه یه دختر با یه پسر بیوفته. اگه به مشکلی برخورید که نمیدونستید چیکار بکنین از ریواس بپرسید مگه نه خانم سبزی؟

-من ریواسم نه سبزی؟

خانم ویلیام-ولی معنی اسمته.

-ایش کوفته قلقلی.

خانم ویلیام-این حرف رو به حساب خستگی تو راه میزارم دفعه بعد از این حرفا بزنی بد جور تنبیه میشی خودت که میدونی؟

-بله.

خانم ویلیام رفت وهمه به سمت من اومدن وجان زود تر خودشو به من رسوند.

سانادا-اون کی بود؟

-یه عجوزه پرو وقلدر اه توقع این یکی رو نداشتم.

جان-حالا داشته باش خانم.

-تو یکی ساکت تا نکشتمت جان.

هرداد-اونو میشناسی؟

-اره این پسر یه دیونه روانی ومردم ازاره.

جان-ممنون ازتعریفت.

سانادا-از موضوع جان بگذریم این خانمه کیه؟

-اون...............................................

فیشینیگ

ریواس چیجوری اون زن رو معرفی میکنه؟چرا ریواس از جان متنفره؟از فردا چه افاقی میوفته؟وکیا با کیا هم اتاقی میشن در قسمت 14 میفهمید.

13 تا نظر میخوام برای قسمت چهارده.

 

 

 

 

 

 

نظر سنجی:

این داستان چیجوریه؟

1)باحاله    (نظر لطفتونه)

2)خوبه      (بازم ممنون)

3)خر تو خره        (یعنی قاطی پاطیه)

4 )هرچی میخوای بگو

5)خیلی خیلی بد              (همین الان برو بیرون از وب من تا شوتت نکردم عین شوت سوباسا)

حتما بگید دیگه


نظرات شما عزیزان:

tresa
ساعت13:56---21 فروردين 1395
very good
پاسخ:ممنونم ازت


tresa
ساعت13:55---21 فروردين 1395
very good

رزلا
ساعت15:35---26 اسفند 1394


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در سه شنبه 25 اسفند 1394برچسب:,ساعت 18:18 توسط ریواس روکاکی| |


Power By: LoxBlog.Com